چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

سه‌شنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۳

ضریح. اسماعیل وفا



ضریح
اسماعیل وفا یغمائی
 


ضریح از آن مردگانست
سفر کردگان قرون و اعصار
ساکنان رازها و آرزوها و گاه
دل انگیز ترین خرافه ها .

ضریح از آن رفتگانست
آنان که مردم آنان را بر می کشند
آنان که داوریشان به پایان رسیده است

ضریح از آن رفتگانست
اما اگر پیرامون زنده ای

راهبری! راهنمائی! رائدی!
چنانکه پیرامون درنده ای
چونان قفسی، ضریحی بر پاست
و از هیاهای زائران ریز و درشت غوغا ست
خدا را به یاد آر!
ونه نیت کن و نه نماز گزار
که حصاریست گرداگرد آنکه از داوری می هراسد
و ناتوانیها و تباهی ها ی خود را به پولاد زرنشان
وگند و عفونت پنهان را

به کندر و عود عطر افشان و چنگ و دندان پاس می دارد
اگر چه ترازوها و داوران در راهند.
 
اگر چه ترازوها و داوران در راهند. 
اگر چه ترازوها و داوران در راهند.....

ضریح از آن مردگانست
سفر کردگان قرون و اعصار
من اما نه مرده ام و نه مقدس
مرا اما نه ضریحی است و نه قفسی
بر من دست بسای
بر قلب من و اندیشه من

بر روشنائی ها و تاریکیهای من
بر زشتی ها و زیبائی های من
خطاهای مرا ببین
که تشنه داوری ام
مرا ویران کن و بساز
مراعتاب آور و بنواز
و بگذار تا زنده باشم
بی ضریحی زرنشان
یا قفسی شایسته درندگان..

.24آوریل 2009

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Ce très profond en espérant qu’on trouve un l’oreille ouvert.