چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

جمعه، مهر ۲۴، ۱۳۸۸

عشق و مرگ و شهد اسماعیل وفا یغمائی


عشق و مرگ و شهد
اسماعیل وفا یغمایی
تام تام تام تام
در زیر چهار ماه عقیقی
مردگان بر طبل میکوبند پیرامون ما
مردگان آشنا با چشمهای بسته ی شاد
در زیر چهار ماه و بیشمار ستاره
مردگان بر طبل های شن میکوبند رقصان و پیچان
پوم پوم پوم پوم
و میان ما و مردگان مشعلهای زرد می سوزند
رقصان و روان
جشن عروسی و مرگ ماست
موج بر میدارد پیکرم چون پلنگی
سینه بر پستانهای تاریکت میسایم
دهانم در دهانت فرومیریزد
لبانم بر لبانت ذوب میشود
و چشمانم درچشمانت میچکد
تام تام تام تام
پوم پوم پوم پوم
باد میوزد و غبار از کتفهایم برمیخیزد
باد میوزد و کتفهایم را جارو میکند
شن میشود پیکرم
غبار میشوم و بر تو فرومیریزم
و غبار میشوی وفرومیریزی
و باد ما را بر میخیزاند و میبرد و فرومیریزد
در بیابانهای بی نام تا ابد
تام تام تام تام
در زیر چهار ماه عقیقی
مردگان بر طبل میکوبند
مردگان آشنا با چشمهای بسته شاد
پوم پوم پوم پوم
16 اکتبر 2009

هیچ نظری موجود نیست: