چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

دوشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۹

تجربه. اسماعیل وفا

تجربه
اسماعیل وفا

برای آیندگان و تجربه حکومت و ولایت مذهب ،برای نسلی نیرومند وپر شور و نوین و نو بخصوص در داخل ایران سربلند،که تجربه ما را تکرار نخواهد کرد وپیروز خواهد شد و ارتجاع و استبداد را به زیر خواهد کشید
ز دیرستان به دورستان رسیدیم
ز تلخستان به شورستان رسیدیم
پس از صدها غبارستان پر یخ
به دوزخ از حرورستان رسیدیم
ز راهی کژ مژ و لبریز کژدم
به مارستان ز مورستان رسیدیم
گذشتیم از کرستان، چشم بسته
ز لالستان به کورستان رسیدیم
زسُربستان و دارستان گذشتیم
ز سوگستان به گورستان رسیدیم
به نیت، راه خیرستان گرفتیم
دریغا تا شرورستان رسیدیم
ز دریای جسدها در جسدها
کرور اندر کرورستان رسیدیم
به دنبال پدر، مادر، برادر
به گوری در صبورستان رسیدیم

به دنبال زن و محبوب و معشوق
به قبری در قبورستان رسیدیم
چو ناموس خلایق گشت حراج
در این دوزخ به حورستان رسیدیم
حجاب آمد ولی از فقر بنگر
به لختستان و عورستان رسیدیم
یکی جنگل زمنقل! ای بشارت
به لطف حق به فورستان رسیدیم
به صیادان زمام عقل دادیم
به بندستان و تورستان رسیدیم
به دنیای توقف در توقف
به سودای عبورستان رسیدیم
به شبها بسکه غرق شور بودیم
سحرگه تا فتورستان رسیدیم
ز دین از بسکه عر و عور کردند
به عرستان و عورستان رسیدیم
بنام عدل و آزادی دریغا
ز ضربستان به زورستان رسیدیم
به راه راست تا دریائی از ماست
به چپ ما تا چپورستان رسیدیم
به جبر و زور از بس در تپاندند
تو گوئی تا تپورستان رسیدیم
کشیده بر دل و جان نوره، گفتند
بشارت! نک ! به نورستان رسیدیم

غرور ما به غارت برده، فرمود
مبارک! تا غرورستان رسیدیم
چو هر ناجور با هم جمع گردید
به راز جنس جورستان رسیدیم

ز فرط رحمت و شوق رهائی
به اقلیم غفورستان رسیدیم
هلا ! ای نسل نو! عبرت! که با دین
خدا گم شد! به بورستان رسیدیم
دوازده سپتامبر 2010