چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

دوشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۹۰

باور ، تناقض و یک مسئله هندسی.اسماعیل وفا یغمایی

باور ، تناقض و یک مسئله هندسی
اسماعیل وفا یغمایی

بیست ساله بودیم
در پی آزادی و شیفته تکامل و نوک پیکان تکامل
بعد از سه روز شلاق خوردن
و مشت و لگدهای بسیار
و سه ماه سلول
و بند عمومی
سایر مخلفات...
دو سال تمام روزی هشت ساعت
شنیدیم و خواندیم و قبول کردیم
که نوک پیکان تکامل، انقلاب است
و ته پیکان تکامل، جهانخوار و ارتجاع
و چقدر قرآن و نهج البلاغه
و تئوریهای دانشمندان منور الفکر
و چقدر سرودهای انقلابی
که با چنان شوری خواندیم و خواندند که بعضی ها
فتقشان در رفت
 وعده ای بواسیر دکمه ای گرفتند
راستی که عجب دراز گوشی بودم بنده:
دودودور دودودور
دودو دور دودودور
در اوج رزم جاودان
با سد اصلی زمان.....
بقول ساعدی ثم استقامو زرتیشن و لاالضالین
و نه هزار دختر خردسال عراقی
 بر مرزهای سوریه تا بحال جنده شده اند
و با آهنگ دشتی
لالای لای لای لای لای
سر کوچه کمینه
مجاهد پر کینه
و بمب افکنها  به حول و قوه الهی
اگر لازم باشد و عدالت ایجاب کند
چنان بمب هائی می اندازند
که مغز آدمی در جمجمه اش بخار میشود
و از سوراخ ماتحت اش هلفی بیرون میزند  بیرون میزند
و باز هم بقول مرحوم ساعدی ثم استقاموا زرتیشن ولاالضالین
و سایر قضایا
 و ارزش اضافی و تراست و کارتل وکورپریشن و صدور سرمایه
و از اینگونه مزخرفات که گفتند و باور کردیم
  وبازهم ثم استقامو زرتیشن
و بر این روال و منوال در هر حال
از هزار میدان تیر باران و دار و کشتار گذشتیم
از گورهای مادران وپدران و برادران و قس علیهذا
و سالخورده شدیم و پیر و شکسته
و همه چیزمان بر باد رفت مگر باورهایمان
و امروز هنوز از آنجا که تاریخ گذشته و حال پیش روست
 وعراق و ویتنام و ایران فلسطین و قس علیهذا
هنوز هم این باور را باور داریم
اما نمیدانیم چرا
آنچه نوک پیکان تکاملش مینامند
بی تعارف و خیلی روشن و با گردن کلفتی ایدئولوزیک
  سر در پی ته پیکان تکامل نهاده است
یا شاید ته پیکان تکامل امده است سراغ سر پیکان تکامل
و بدینصورت ای شاگردان انقلابی با هوش
یک اتفاقاتی افتاده است
یا پیکان تکامل سر و ته شده است
یااین فلش به دلیل خم شدن دیگر فلش نیست و بصورت دایره در آمده
و دارد دور خودش میچرخد
و به این ترتیب بهتر است رو راست باشیم
و ول کنیم این پیکان تکامل را
و ظروف متواتره شیره را
وصادقانه بگوئیم
پیکان تکامل از اساس کشک بود
و حرف مفت
و باید رفت و صادقانه ته پیکان را چسبید
که چندی است این پیکان سر و ته شده است
وقر و قمیشهای انقلابی و توحیدی را بکناری نهاد
و همانی بود که هست
و اعلام کرد:
برای مبارزه با ارتجاع یاری گرفتن از کاپیتالیسم واجب شرعی انقلابی است
و اجازه داد چاورز  هم رفیق خامنه ای باشد و بفرماید
برای مبارزه با کاپیتالیسم زنده باد ارتجاع
و همه چیز بخیر و خوشی جواب پیدا کند
و عروس و داماد بخیر و خوشی به حجله رفته کامیاب شوند
و هم تناقض بنده
و هم مسئله هندسی حل شود
و من و مرحوم اقلیدس
به روح پدر آدمهای صادق صلوات نثار کنیم
و باورهایمان را برداریم
و بدهیم به عمه جانمان
تا با آن آش درست کند تا یبوست انقلابی ما حل و فصل شود
و کمی شرم و حیا ایجاد گردد
باقی بقایت
جانم فدایت
نازصدایت
قربون ادایت
اسماعیل وفا یغمائی
27 زوئن 2011 میلادی

جمعه، تیر ۰۳، ۱۳۹۰

نیایش در میخانه.اسماعیل وفا یغمائی

نیایش در میخانه
اسماعیل وفا یغمائی

پرودگارا
شب است و نیمه شب
و در میخانه کوچک
 جز من و تو واین معصوم تنفروش
که خسته و شکسته جام بر جام من و تو میکوبد
و مرد میفروش خوابالوده
کسی در میخانه نیست
غریبه ای نیست و نامحرمی
خدائی است و شاعری و روسپیی
پس به حرمت آفتاب تو که بر زمینت انگورها را پرورد
بحق این شراب و بیگناهی این روسپی
وخوابالودگی زیبای مرد میفروش بر پیشخوان
مرا چنان بندی آفتاب حقیقت بدار و خویشتن
که چون بپایان رسم
چنان درگور بیارمم
که شیفته ترین عاشق
در آغوش زیباترین خاتون جهان که معشوق اوست می آرمد
بیست و چهارم ژوئن 2011

پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۹۰

با تمام رهبران.اسماعیل وفا یغمایی

با تمام رهبران
شعری پراکنده و بی وزن و قافیه و نسبتا طویل و پرت و پلا در سی امین سالگرد سی خرداد
با مدد از تکنیکهای شاعر راحل مایاکوفسکی
اسماعیل وفا یغمائی

 بسمه تعالی
مائوعلیه السلام والصلوه فرموده است
افعی کبوتر نمی زاید
واز بعد حضرتش رضی الله عنه،
از بس این جمله مستعمل ،استعمال شده است
بد جوری سابیده است
و باید تعمیراتش کرد.

بله، بله بله و باز هم بله بله
افعی مطمئنا کبوتر نمی زاید
مخصوصا اگرجناب افعی نر تشریف داشته باشد
و این افعی نر، مسلمان باشد
وشیعه اثنی عشری
آنهم از نوع فاندمانتالیست انتگریست مکتبی
مطمئنا کبوتر نمی زاید
ولی حضرت مائو و دوستداران این جمله تاریخساز
اصلا توجهات نکرده اند
افعی حرامزاده پدر سگ مادر...(لاالله الاالله دارم بی تربیت میشوم)
وقتی اوضاعش روبراه باشد
و مخصوصا وقتی اشتباها
یا از سر خیالات پرشکوه
 بی موقع سیخش کرده باشند و نتوانند سرپدر سگش را بکوبند
وامکان نیش زدنش را فراهم کنند
اساسا احتیاجی ندارد کبوتر و کلاغ و جوجه مرغ و سایر چیزها رابزاید
بلکه خودش سر و مر و گنده
فش فش کنان و خش خش کنان
مخصوصا وقتی افعی امام امت است
و عمامه دارد
و هنوزکلی  مرید دارد
و دارد با یک افعی نامسلمان دیگر جنگ میکند،
راحت روزی صد صد و پنجاه تارا نیش میزند
و همه را مجبور میکند فلنگ ا ببندند
و فاتحه جنبش دموکراتیک ملتی خوانده میشود
وبعد، نه شش ماه که سی سال حکومت میکند
و هرچه ما بخصوص
در خارج مرزهای محروسه مملکتمان
این جمله را تکرار کنیم
که افعی کبوتر نمی زاید
به خصیتین مبارکش هم نیست،
درست مثل افعی جمهوری اسلامی
که سی و سه سال است کبوتر نزائیده که هیچ
تازه سایر افعی ها را هم قورت داده و میدهد،
و قبل از آن برادران مومن مسلمان مغول
که صد و پنجاه و اندی سال کبوترنزائیدند
و پیش از آن برادران اموی و عباسی
که حدودا هشتصد و پنجاه سال
کبوتر نزائیدند
وقتی هم زائیدند چنانکه عرض کردم مغولها را زائیدند
و وقتی هم رفتند امورات را دادند دست افعی دیگری
که برادر مکتبی تیمورخان لنگ بود
که او هم یک صد سالی بر مملکت ما چنبره زد و فش فش کرد
و قبل از همه اینها
مرحوم اسکندر مقدونی
که  ایران را به خاک و خون کشید
وهزار تا لر بیگناه را بخاطر معشوق نرینه اش
سر برید و قربانی کرد
این بزرگوار هم کبوتر نزائید
وجناب سلوکوس و حکومت سلوکیان را زائید
که حدود صد و بیست سالی بما ایرانیان فش فش کنان خدمت فرمود!!
پس بر ما شاگردان درسخوان و با هوش
واضح و مبرهن است
که همانطور که فیل شترمرغ نمی زاید
افعی هم کبوتر نمی زاید
و در تاریخ مملکت ما
یک دفعه هم نشده که افعی سگ پدر کبوتر بزاید
و همش خودش تنهائی کیفش را کرده و حظش را برده است
وما شاگردان انقلابی انقلاب کرده  اطمینان پیدا کرده ایم
افعی کبوتر نمی زاید
پس ای برادران و خواهران
و بخصوص ای راهبران منور الفکر و الرای
این بنده حقیر و عبد مذنب فانی خاطی
[اسماعیل ابن اسماعیل همایون ابن همایون ابن فرمان ابن هنر ابن یغمای ثانی ابن ابوالحسن یغمای جندقی و بعد از آن بقول سهراب سپهری
نسبم شاید به زنی مومنه!! در شهر بخارا برسد]
مجاهد وانقلابی و نبریده وشاعروشوهر و کوفت و زهر مار وسایر چیزهای سابق
به اذن خداوند متعال و تاریخ
و با اجازه شما که دوستتان دارم و باور نمی کنید
و به جهنم که باور نمی کنید
چون من سالهاست عادت کرده ام
حتی کسانی که مرا از شدت نفهمی!! دوست ندارند
و میخواهند سر به تنم نباشد
یکطرفه دوست داشته باشم
میروم سر بخش دوم شعر پراکنده و بی وزن و قافیه و نسبتا طویل و پرت و پلای خودم


2
و اما ای برادران و خواهران
تاریخ عبور زمان است در مکان
یا عبور مکان است در زمان
یا دور از چشم دایره منکرات
عبور هر دوتاست در همدیگر! به اضافه آدمیزاد،
و در این رابطه و این موضوع
در چهار گوشه ربع مسکون
و نقاطی که رهبران بزرگ و کوچک و متوسط
و چاق و لاغر و قد بلند و قد کوتاه وجود دارند
بعضی از رهبران فقط به این که عرض فرمودم
یعنی تاریخ پاسخگو هستند
و هر کاری دلشان میخواهد میکنند
و بعد صدالبته میروند
وبا کمال خلوص و خضوع و خشوع
به عبور زمان در مکان و... پاسخ میدهند
و اگر هم کسی باور نکرد
مثل مرحوم استالین
دستور میدهند یک کمی گوشش را بکشند
و بفرستندش به یک پنجاه سالی زندان و گولاک
و مختصری تیربارانش کنند تا باورگاهش درست شود
و سوراخ شکش بسته شود.
بعضی از رهبران اما
چون امام راحل
 که خاله جانش به او در دوران بچگی میگفت: روحی دودول طلا
و امام هم از بچگی باور کرد که دودولش از طلاست
بو با همه فرق دارد وباید رهبر امت شود
و اینگونه رهبران چون اعتقاد دارند
حضرت حق تعالی یعنی شخص شخیص خداوند متعال
خالق زمان و مکان و و سپس ایشان و بعد از اینها سایر مخلفات است
اعتقاد دارند اساسا تاریخ سگ کی باشد
تاریخ چه گهی باشد
که ما به او پاسخگو باشیم
حالا چه برسد به آدمیزاده ها ی نفهم و عوام کالانعام
که الکی دارند در زمان و مکان می لولند
و اکثرشان اگر زیر چتر ما نباشند یک پاپاسی هم نمی ارزند
و چنانکه ذکر شده است میروند کارهای خیلی بد میکنند
و به شغلهائی که اول هر دوتا جیم است مشغول میگردند
پس فقط ما به خداوند حی و قیوم  پاسخگوئیم
و گور بابای تاریخ
اینها، اینگونه رهبران البته و مطمئنا میروند و با خدا حرف میزنند
و مطمئنا پاسخ میگویند به تمام سئوالات و انتقادات حضرت حق
بعد از غسل و وضو
با کمال خضوع و خشوع
و سجود ورکوع
و حوقله و بسمله
و ما اشغال پاشغالها  که فقط هیزم اجاق تاریخ و تکاملیم
باید خیلی خیلی خوشحال باشیم که زیر دیگ آش تکامل میسوزیم
و خیالمان راحت باشد
که مسائل درست و صحیح
بین خداوند و ایشان حل و فصل میشود
حالا میروم سر بحثی دیگر ای برادران و خواهران
و این بحث عبارت از این است
که بعضی از رهبران تاج دارند
بعضی عمامه دارند
بعضی کلاه
و بعضی فکل مکلی هستند یا متاسفانه کچل تشریف دارند.
در این رابطه گفته میشود
بعضی هر سه تا را دارند یعنی همزمان هر سه جور هستند
و شیطونها ی با نمک با هوش عزیز دل خاله!
عمامه و تاج را زیر کلاه  و فکل مبارک پنهان فرموده اند
و صدایش را هم در نمی آورند
و نیز راویان اخبار و ناقلان آثار
و طوطیان شکر شکر شیرین گفتار
در قصه امیر ارسلان نامدار و فرخ لقای خالدار گفته اند
بعضی از راهبران ریش دارند
بعضی سبیل
بعضی ریششان را رنگ میکنند و بعد شانه میزنند
و بعضی سر وسبیلشان را ابتدا شانه زده و بعد رنگ میکنند
و بعضی نه ریش دارند و نه سبیل
یا هردو را دارند
و با هوشیاری ریش مبارک آخوندی را را زیر سبیل پر حشمت استالینی پنهان میکنند
و چون همگان را الاع میپندارند
بر تمام ریشدارها لعنت و نفرین میکنند
که اینها هم اساسا مهم نیست
و نیز ذکر شده است
بعضی رهبران ارتجاعی اند
بعضی نیمه ارتجاعی
و بعضی خیلی انقلابی اند
بعضی نیمه انقلابی
بعضی کمی انقلابی
یعنی در نوک یا وسط یا ته پیکان تکامل جا دارند
و هستند عده ای که بسته به اوضاع روزگار
گاهی انقلابی اند و گاهی ارتجاعی
اما چون نیتشان خیر است
ما باید حتما خودمان را با آنها کوک بنمائیم
و گه گیجه نگیریم و کار نداشته باشیم
چرا ملک حسین و بعضی ملکهای دیگر
دیروز اهی بودند و امروز بهی هستند
و چرا شیطان بزرگ دیروزبد بود و امروز خوبست
و چرا به آن شاه بیچاره میگفتیم نوکر طاغوت
و قرولند میکردیم که با آمریکا و انگلیس و بقیه چائی خورده
و سگ زنجیری امپریالیسم است
و امروز طاغوت بقول یزدیها ماقوت است
و هی به سر آن آقا سگه دست میکشیم
و معلوم نیست چرا ساین سگ در زمان شاه مرحوم بد بود
و الان سگ ،سگ خوبی شده است
و کیف میکنیم که کمی دمبش را تکان بدهد
علی ایحال اینها هم اصلا مهم نیست
و این حرفها چرندیاتی است که یک شاعرنیمچه دیوانه
که گویا مقداری هم بریده
و پیرانه سر بر خلاف انواع و اقسام رهبران
که مثل برگ گل محمدی طیب و طاهرند
 مشکلات ف یعنی فردیت و ج  یعنی جنسیت دارد
دارد بهم میبافد
و کسی نباید شعرهای او را بخواند
و سرودهای او را بشنود و نوشته های او را قرائت کند
و کسی نباید به چرندیات او گوش کند
که خداوند در قرآن فرموده
واساسا آیه ای در باره این شاعر پدر سوخته نازل فرموده
الشعرا یتبعهم الغاوون
گمراهان شاعران را پیروی میکنند
پس ای برادران و خواهران
من گمراه ف و جیم دار را پیروی نکنید
که من خودم هم حوصله خودم را هم ندارم
و خودم هم از خود گمراهم پیروی نمیکنم
و شعرها و سرودها و نوشته های خود را
و خودم را در جلسات مختلف تحریم کرده ام
و بقول مرضیه نازنین ،خودم هم روی دست خودم مانده ام
چه برسد به قبول پیرو
و بروید و کس دیگری را پیروی کنید
یعنی نه شاعران بل رهبران را پیروی کنید
اما در حین پیروی کردن
از رهبرانی که به تاریخ پاسخگو هستند یا بخدا
یا به هردو یا هیچکدام
از رهبران انقلابی یا ارتجاعی یا نیمه ارتجاعی
یا سوپر انقلابی
از رهبران تاجدار یا کلاهدار یا عمامه دار یا فکلی
از رهبران ریشدار یا سبیلدار یا بی ریش و سبیل
یا رهبرانی که همه را با هم دارند
بپرسید ای پیروان از رهبران:
که گور پدر جاکش افعی
و بگذریم از اینکه منظور مرحوم مائو
افعی کاپیتالیسم بود! که امروز حودش گویا کبوتر شده است!!
و چه کبوتری
و معلوم نیست این ماجرا
که چرا کبوتر افعی باز شده
یا افعی کبوتر باز
ودیگر باعث وحشت که نیست هیچ باب امید و خیرات و برکات است،!
اما بخاطر خدا و تاریخ و سایر چیزها
کلاه و تاج و عمامه و فکلتان را ای رهبران ریز و درشت و متوسط قاضی کنید
دستی به ریشتان بکشید یا سبیلی بتابانید
و علیرغم اینکه مطمئنا افعی مادر بخطا کبوتر نمی زاید
شما چه زائیده اید
و پس از سی سال ما را به کجا راهنمائی کرده اید
و به کجا می خواهید راهنمائی کنید
و به ایشانها ازقول من سلام فراوان برسانید
و دست و سر و ریش و کلاه و تاج و عمامه و فکل همه را
ماچلموچ و موچلماچ بفرمائید
و خدمتشان با کمال ادب از قول من مسکین عرض کنید
و نصیحتشان کنید
که حواسشان جمع باشد
که از دست خدا و تاریخ هم اگر در بروند
از دست آدمهای بیکار و فضولی مثل من
که از سر حماقت حقیقت را میخواهند بدانند
و معتقدند با مفهوم آزادی نباید بازی بازی کرد
و بر سر دموکراسی حرف مفت زد
 و تعداد این آدمهای احمق هم روز به روز هم متاسفانه دارند بیشتر میشود
واز دست این سئوال پدر سوخته فلان فلان شده
که روز بروز دارد گنده و گنده تر میشود
بالاخره در نخواهند رفت
که زمان در مکان و مکان در زمان دارد عبور میکند
و این وسط بابای همه در آمده است
و من الله التوفیق و التکلان
 در بیست و نهمین سال غربت و سی سال پس از سی خرداد سال شصت فی یوم بیست و چهارم ژوئن المبارک سنه دو میل اونزروی نیمکتی در گوشه ای از خیابانهای دارالعباده باریس. شاعر دارای ف و جیم حارجه نشین خدا پرست بیدین. اسماعیل وفا یغمائی