چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

دوشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۴

آدمی بسیارست اسماعیل وفا یغمائی



آدمی بسیارست
[بسیارست و بیهده،
راست قامت و اندیشه ورز
باهزار رنگ و آهنگ]
معنای آدمی اما کجاست؟

خدائی  پیدا نیست،
جهانبانان
[طلا و تیغ] انسان خود را آفریدند
ما خود را نیافریدیم،
سر بر نطعیم  به زانوی جهل و نیاز و غفلت و لذت
تا تیغ کی فرود آید
وفرزندان ما تمثال ما را با لبخند  بلاهت بارمان
با اشک و احترام، بر دیوار سراشان آویزند
و شهیدی دیگر بر خاندان شهیدان افزوده شود
و جاودانه پیرخسته ی تهمت خورده ی
                   بازیچه ی هزار رسالت و رسول
 در دورترین آسمان گمشده
بر بستر نیستی گرده بچرخاند
و بیضه بخاراند
و به هستی معنائی بخشد!.
**
آدمی بسیارست
راست قامت و اندیشه ورز
باهزار رنگ و آهنگ
معنای آدمی اما کجاست
معنای آدمی اما......
27 ژوئیه 2015

هیچ نظری موجود نیست: